جوک های جدید و باحال

چند جوک با حال عسلی 

ترکه میره جبهه تو خاک عراقیا لخت میشه رو زمین دراز میکشه بهش میگن داری چیکار می کنی میگه دارم به خاک دشمن تجاوز می کنم 

...........................................

دختر: مامان عشق چیه؟
مادر: هیچی مادر - اینو مردا ساختن تا پول ماها رو ندن ! 

...........................................

ترکه می خواسته بمیره وصیت می کنه من که مردم یه میلیون خرجم کنین

وقتی میمیره پسرش یه میلیون خر جمع میکنه 

...........................................

یه یارو مسته هی میرفته رستوران 2 تامشروب سفارش می داده گارسون مشکوک میشه میگه چرا همش 2تا 2 تا سفارش میدی میگه یکی واسه خودم یکی واسه دوستم تو شهرستان بعد از مدتی دیگه همش یکی یکی سفارش می داده گارسون دوباره مشکوک میشه ازش می پرسه واسه دوستتون اتفاقی افتاده که یکی سفارش میدین میگه نه من خودم ترک کردم 

...........................................

زن رشتیه دیر میره خونه. شوهرش عصبانی میشه! و میگه؟ کجا بودی ؟ زنه میگه تو راه یه نفر بهم تجاوز کرد! شوهره میگه : خب تجاوز 10 دقیق!! بقیشو کجا بودی ؟!!!!! 

...........................................

یه مگسه دستشو میندازه دور گردن دوست دخترش میگه : می دونی عزیزم از گه بیشتر می خوامت؟!! 

...........................................

دو تا مگس با هم ازدواج میکنن . ماه عسل میرن WC 

...........................................

ترکه به زنش میگه : عجب داماد آمریکایی خوبی داریم . زنه میگه چطور؟ میگه من پشت در بودم شنیدم برا اینکه ما بیدار نشیم داشت دخترمونو ساکت میکرد و هی میگفت : ساک ایت! ساک ایت 

...........................................

به ترکه میگن یه واحد کوچیک‌تر از مثقال نام ببر. میگه چس مثقال! 

...........................................

اخبار دیروز :
به یک زن رشتی که در پارک می‌دوید تجاوز شد
اخبار امروز :
صد زن رشتی در پارک می‌دویدند ! 

...........................................

واسه لره دختر نشون می‌کنن، با سنگ می‌زندش! 

...........................................

میگن قزوینیا همشون خوش شانسن. آخه شانس جرات نمی‌کنه بهشون پشت کنه! 

...........................................

ترکه تو قرعه کشی بانک شرکت می‌کنه، براش شیش ماه زندان در میاد! 

...........................................

ترکه داشته شنای قورباغه میرفته، لک لک میاد می‌خوردش! 

...........................................

ترکه جونش به لبش میرسه، تف می‌کنه می‌میره! 

...........................................

ترکه قاضی میشه بهش میگن حکم کن، میگه پیک! 

...........................................

اصفهونیا رو از چهار تا چیز میشه شناخت:
- همشون زیرشلواری آبی راه راه دارن
- هر قلوپ نوشابه که می‌خورن به شیشه نگاه می‌کنن ببینن تا کجاش رفته
- جلوی در وامیستن و به جای اینکه بگن بفرمایین تو، میگن حالا چرا نمیان تو؟
- بستنی لیوانی که می‌خورن حتما درش رو می‌لیسن 

...........................................

تو برام مثل گل می‌مونی، فقط باید یه چوب بکنم تو کونت تا بشی دسته گل! 

..........................................

- جون میده با تو بریم ماهی‌گیری!
- چطور؟
- آخه هیچکس به اندازه تو کرم نداره! 

...........................................

به پدر حسین فهمیده میگن نظرت درباره پسرت چیه؟ میگه برو بابا هنوز دارم قسط تانک رو میدم! 

...........................................

عزراییل میره سراغ ترکه. ترکه خودش رو میزنه به مردن! 

...........................................

به ترکه میگن به نظر شما سیو همان سیب است؟ میگه نه بابا، من چندتاش رو خوردم، صابونه! 

...........................................

ترکه رو می‌برن زیر سوال، له میشه! 

...........................................

شب چهارشنبه سوری می‌بینن ترکا بیشترین آسیب رو داشتن. یه آمار می‌گیرن می‌فهمن که اونا آتیش رو بغل دیوار درست می‌کردن بعد از روش می‌پریدن! 

...........................................

عربه میره استخر. شورتش سوراخ بوده، غرق میشه! 

...........................................

از ترکه می‌پرسن آقا نظرت راجب به خدا چیه؟ میگه خدا خوبه، مهربونه، بزرگه، خالق جهانه. ابوالفضل نگهدارش باشه! 

...........................................

یه ترکه می‌خواست بره تونس، نتونس (نتونست)! 

...........................................

یه روز یه ترکه میره استخر، آهنگ تایتانیک میزارن غرق میشه ! 

...........................................

زن ترکه حامله بوده و برای تشخیص جنسیت بچش میره سونوگرافی. زنه با دکتره میرن توی اتاق و بعد نیم‌ساعت دکتره میاد بیرون میگه آقا مژده بچه شما دختره. ترکه میگه آخی، آقای دکتر بپرس اسمش چیه؟! 

...........................................

یه ترکه بلال می‌خوره، تا یه هفته همش اذون میگه ! 

...........................................

یه قزوینیه میره آفریقا و یه بچه سیاه پوست ورمی‌داره با خودش میاره. بهش میگن این رو واسه چی آوردی؟ میگه اگه خدا قبول کنه واسه محرم و صفر آوردمش! 

...........................................

یه انگشتر میره قزوین، النگو برمی‌گرده! 

...........................................

به ترکه میگن یه جمله بساز که توش آب باشه. میگه لوله! 

...........................................

یه ترکه میره در یخچال رو باز می‌کنه می‌بینه ژله توی یخچال داره می‌لرزه. میگه نترس اومدم آب بخورم! 

...........................................

زن ترکه پنج قلو زاییده بوده و هر کدوم از بچه‌هاش یه رنگی دراومده بودن! ترکه میره دکتر ببینه علتش چیه. دکتره میگه زن شما به جای قرص ضد حاملگی، اسمارتیز خورده! 

...........................................



یه ترکه باباش می‌میره میشه یتیم. مامانش می‌میره میشه دو تیم. همه خانوادش می‌میرن میشه تیم ملی! 

...........................................

یادم باشه که یادت باشه که یادم بیاری که یادت بدم که یاد بگیری که یادم بیاری که همیشه به یادتم و یادت هیچوقت از یادم نمیره. این رو یادت نره. 

...........................................

یه روز یه ترکه داشته با دوست دخترش توی خیابون راه میرفته، یه دفعه یه گوز میده! برای اینکه سه نشه، میگه باز این بچه‌ها برام SMS فرستادن!! 

...........................................

به ترکه میگن می‌دونی اولین حیوونی که به مکه رفت چه حیوونی بود؟ میگه هاج زنبور عسل!

نظـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر یادت نره

جوک های قزوینی


قزوینیه عروسی میکنه توی کارت عروسیش می نویسه: « آوردن اطفال الزامیست!!!!!!!!!!!!! ................................................................... قزوینیه کنار زمین فوتبال خوابیده بوده، بهش میگن: پاشو برو تو زمین، بازی « شروع شده. میگه: من برانکاردم ................................................................... یه دانمارکیه کاریکاتوره کون رو بدون سوراخ می کشه « تو قزوین دستگیرش می کنن به سه جرم 1-تشویش اذهان عمومی 2- نشر اکاذیب 3- توهین به مقدسات ................................................................... شعار قزوینی ها در این ایام : کاریکاتوریست دانمارک حق مسلم ماست « ................................................................... به قزوینیه میگن: آدرس سایتتو بده. میگه: دمرو، دمرو، دمرو، دات کون، دات کان « ................................................................... قزوینیها به ناف می‌گن: سوراخ بی مصرف! « ................................................................... می دونی به فرماندار قزوین چی میگن؟ « ارباب حلقه ها !!! ................................................................... قزوینیه انگشتش میشکنه از ناراحتی سکته میکنه « ................................................................... می دونستی صاحب شرکت نوکیا یه قزوینیه؟ می گی نه؟ مگه ندیدی وقتی گوشیت رو روشن می کنی یه مرد « دست یه بچه رو می گیره؟ ................................................................... دیروز موجی از شادی در قزوین برپا بود .می دونی چرا؟ چون بهروز ایدز نداشت « ................................................................... شنیدم قزوینی ها رسمشونه ترتیبه هر کـ..سی رو می دن یه دونه از موهای سرشو یادگاری نگه میدارن! خیلی نگرانتم تازگی ها داری کچل می شی! « ................................................................... خبر فوری: هنوز کنکور در قزوین ادامه دارد، به گزارش بی بی سی هنوز داوطلبین جرأت « نکردن دفترچه سولات را از روی زمین بر دارند ................................................................... یارو از کونش کپی میگیره میگن واسه چی؟ میگه فردا میرم قزوین میترسم اصلش رو پاره « کنن ................................................................... قزوین زلزله میاد یه بچه از پشت بام پرت میشه تو بغل یه قزوینیه . قزوینیه میگه « بابا دمشون گرم هنوز زلزله تموم نشده کمکهای مردمی رسید ................................................................... جدید ترین رومان عاشقانه در قزوین « خسرو و فرها ................................................................... موسی در قزوین: ای موسی عصایت را به زمین بنداز. و موسی چنین کرد . و ندا امد حالا « اگه جرات داری برش دارر ................................................................... قزوینیه یه کیسه برنج تبرک میخره درشو باز میکنه میگه اِ اِ اِ اِ اِ ..... پس « حمیدش کو؟؟؟ ................................................................... یه روز قزوینیه میاد تهران عروسی بر میگرده شهرشون بهش میگن عروسی چطور بود میگه « عجب عروسی بود پسرها با مردها قاطی بودن ................................................................... یه ضرب المثل قزوینی می گه : رفیق اگه رفیق باشه آدم منت زنشو نمی کشه. « ................................................................... قزوینیه زنشو بیمه بدنه میکنه، رشتیه بیمه شخص ثالث. « ................................................................... قزوینیه زنگ میزنه برنامه مهتاب میگه: عکس پشت موضوع مسابقه رو هم نشون بدین تا ما « هم بتونیم برنده شیم. ................................................................... قزوینی ها اعتراض میکنن این چه الفبائیه که به ن میگن نون اما به ک میگن کاف؟ « ................................................................... سرخ پوستها موقع حمله به قزوین میگن: آکومبا، بومبا، یاکومبا! وقتی که از « حمله بر می‌گردند میگن: نکن بابا، نکن بابا ................................................................... شعار قزوینی ها در این ایام : کاریکاتوریست دانمارک حق مسلم ماست « ................................................................... پلیس قزوینیه رو با یه گونی شرت میگیره میگه:اینا چیه؟قزوینیه می گه:هیچی به خدا « دفتر خاطراتمه ................................................................... قزوینیه یه خیابون خلوت پیدا میکنه، خودشو انگشت میکنه در میره! « ................................................................... به قزوینیه میگن قزوین کجاست. می گه اراده کنی همین جا « ................................................................... بچه قزوینیه به باباش میگه:بابا ...مامان شبها کجا میره که هی بهش میگی بر گرد؟؟؟ « ................................................................... ‌یه روز به یه قزوینیه میگن یه دختر پاک و معصوم سراغ داری؟میگه:آره شبی هفت هزار « تومن!!!! ................................................................... قزوینیه میخواد آمپول بزنه٬از ترشس میره تهران میزنه!!!! « ................................................................... یه قزوینیه بد از چند سال دوستشو میبینه و شروع میکنه به رو بسی و میگه هر چقدر « میبنمت سیر نمیشم باید بکنمت ................................................................... به خاطر رفاه حال نماز گذاران قزوینی جا نماز با آینه بغل توزیع شد « ................................................................... خبر مهم:جهت با شکوه تر شدن نماز جمعه قزوین سوره بقره به رکوع اضافه شد « ................................................................... توی قزوین وقتی نماز جمعه تموم میشه همه باهم دست میدن میگن خیلی حال دادی « ................................................................... شباهت پزشک اطفال با قزوینی:هر دوشون بچه ها رو خوب میکنن « ................................................................... قزوینیها به برادر زن میگن: اشانتیون ازدواج « ................................................................... می دونید شجاعترین مرد رو زمین کیه؟؟؟؟؟ امام جمعه قزوینه دیگه « ................................................................... قزوینیها میرن از برره زن میگیرن چون جای اینکه با زنشون بخوابن با برادرزنشون « میخوابن ................................................................... قزوینیهاتوی عروسیشون این آهنگ رو میزارن : عزیزم بگو بر میگردی « ................................................................... یه قزوینیه به کون یه بچه خوشگل دست می ندازه (انگل می کنه) طرف می گوزه !! قزوینیه « می گه : یه همچین مالی باید هم دزدگیر داشته باشه. ................................................................... به یه قزوینی می گن نظرت در مورد شورت های لای قاشی چی هستش؟می گه بابا اینا « که شورت نیست !!! می گن پس چیه ؟ می گه : نخ در بهشت ................................................................... قزوینه میاد به دوستش میگه یه هفته هست که سکـ..س نداشتم!!! دوستش میگه: مگه خانومت « پریوده؟!!! قزوینه میگه نبابا اسهال داره!!!! ................................................................... قزوینیه وارد یک جمع میشه، با همه از دم روبوسی میکنه به جز یک نفر که فقط باهاش « دست میده. یارو شاکی میشه، میگه: چرا منو ماچ نکردی؟! قزوینیه میگه: بالام تورو گذاشتم بک…م ................................................................... میدونی تو قزوین ملت شب های جمعه چی نذری میدن؟؟؟… وازلین « ................................................................... ضرب المثل قزوینی: اگر رفیق، رفیق باشه، آدم منت زنشو نمیکشه « ................................................................... اگه بین 6 تا قزوینی گردن کلفت توی یک اتاق گیر افتادی چه کار می کنی؟!!… تو که « کاری از دست بر نمیاد…. پس سعی کن بهت خوش بگذره!!! ................................................................... یک بابایی رو تو قزوین میندازن زندان، روز اول هم سلولیش ازش میپرسه: بالام جان، « ‌بچه کردی افتادی این تو؟! یارو میگه: نه آقا این حرفا چیه؟ من هیچ وقت همچی کاری نمیکنم! قزوینیه میگه: خوب پس حتما اوا کردی؟! باز یارو میگه: نه برادر، چی میگی؟! قزوینیه میگه: نکنه پیرمرد کردی؟! یارو میگه: آقای عزیز عفت کلام داشته باش، این حرفا یعنی چی، من جرمم سیاسیه! قزوینیه میگه: آهــان! بالام جان فهمیدم، رئیس‌جمهور کردی! ................................................................... قزوینیه میره مغازه روبات فروشی، فروشندهه شروع میکنه به تعریف از روباتا و میگه: « آقا این روباته آخر کاره، بهترین روباتیه که تا حالا ساخته شده، ببین اگه این دکمه روی شکمش رو فشار بدی جاروبرقی میشه، اگه دستش رو بکشی ماشین لباسشویی میشه و خلاصه از هر پیچش هزار هنر میریزه! قزوینیه حسابی حال میکنه میگه: بالام جان من همینو میخوام! خلاصه پولشو میده و ور میداره میبردش خونه. فرداش قروینیه شاکی با کیر پانسمان شده برمیگرده میگه: مادرقحبه! چرا نگفتی این سوراخ کونش چرخ گوشته؟! ................................................................... یه روز تو قزوین یه بابا و ننه دست بچشون رومیگیرن میبرن کلانتری و به افسره میگن: « سرکار این چه شهریه؟ این چه زندگیه؟ این بچه رو کردن کونش آش و لاش شده، پاره و پوره شده!! افسره نگاه میکنه میبینه: تُچ تُچ! این که پاک پاره شده! رو می‌کنه به سربازش میگه: این کار، کار حسن کودکه زود بگیرین بیارینش. بعداز نیم ساعت یک یارو سبیل کلفته رو دست بسته میارن، افسره بهش میگه تو خجالت نمیکشی؟! ببین با این بچه چی کار کردی؟…حسن کودک نگاه میکنه، میگه: نگاه کن تورو خدا!‌کون بچه پاره پوره شده، آش و لاش شده! سرکار، کار آدم تازه‌کار بوده! من کون بچه شیش ماهه میذارم از خواب بیدار نمیشه! ................................................................... قزوینیه جلو آینه لخت میشه کون خودشو میبینه، میگه: یار در خانه و ما گرد جهان « میگردیم! ................................................................... قزوینیه رو با یه سه لیتری تف دستگیر میکنن! « ................................................................... قزوینیه دنبال یه بچه میکنه، آخر سر تو یه کوچه بن بست گیرش میاره، بهش میگه: « بالام جان! سه تا کار میتونی بکنی: اول اینکه بال در بیاری پرواز کنی، دوم اینکه آب بشی بری تو زمین، سوم اینکه دستات رو بگذاری رو زمین توکل به خدا کنی! ................................................................... قزوینیه داشته تو یک خرابه یه پسره رو میکرده، یهو ماشین کمیته سرمی‌رسه. افسره « بهش میگه: پدرسوخته! داری چه غلطی با بچه مردم می‌کنی؟! قزوینیه شاکی میشه، میگه: به تو چه، داداشمه ................................................................... قزوینیه تو بستر مرگ افتاده بوده، همه خانواده و دوست و آشنا دورش جمع می‌شن، « میگن: حاج آقا، وصیتی نداری؟ قزوینیه با حال زار میگه: بالام‌جان..اوهو…‍وصیت می‌زنم…اوهو..اوهو… بعد ازمرگم…اوهو…جسدم رو بسوزونید…ازش پودر بچه درست کنید! ................................................................... روی دروازه قزوین نوشتن: پشت‌گرمی شما مایه دلگرمی ماست! « ................................................................... یه مدت مردم به روحانیت پشت میکنن،‌قزوینیا همه میرن روحانی میشن! « ................................................................... قزوینیه میمیره، اون دنیا به علت 70 سال بچه‌بازی مستمر میندازنش قعر دوزخ، پیش « اژدهای دو سر! یک مدت میگذره طبقه‌های دیگه جهنم هی صدای آه و اوه و داد و بیداد می‌شنیدن. بالاخره دو سه تا از فرشته‌ها میرن پیش رئیس جهنم میگن: این بیچاره گناه داره، بگذار از پیش این اژدها بیاریمش بیرون. اونم میگه باشه. همچین که در سلول قزوینیه رو باز می‌کنن، اژدهای می‌زنه بیرون، حالا ندو کی بدو! فرشته‌ها بهش میگن: ‌بابا خجالت بکش! آخه چرا داری در میری؟ اژدهای میگه: بابا این دهن منو سروریس کرده! الان دو ماهه گیر داده که: بالام‌جان تو که دو تا سر داری، پس اونیکی کانت کجاست؟! ................................................................... قزوینیه داشته واسه رفیقش تعریف می‌کرده که: بالام جان دیشب رفته بودیم عروسی، جات « خالی مختلط مختلط، مرد و پسر قاطی! ................................................................... قزوینیه میره پرورشگاه یک بچه رو به فرزندی قبول کنه، مسؤول اونجا ازش میپرسه: « بالام‌جان، می‌کنی یا می‌بری؟! ................................................................... قزوینیه کنار دریا واستاده بوده، ‌می‌بینه یک بچه داره پشتشو می‌خارونه. میگه: « ‌بالام‌جان، خورده‌کاری هم قبول می‌کنیم‌ها! ................................................................... قزوینیه داشته بچهه رو میکرده،‌وسط کار یهو منکرات میریزه،‌اینم برای اینکه‌ « صحنه سازی کنه،‌به بچهه میگه بیا حالا تو منو بکن. بچهه هی داشته سعی میکرده، نمیتونسته، در همین حین افسره میرسه، زیپ شلوارشو می‌کشه پایین، میگه: بالام‌جان بیا کنار، این کارا بچه بازی نیست! ................................................................... قزوینیه یه بچه خوشگل مهمونش بوده، هی میخواسته بکندش ولی نمیدونسته چطور حالیش « کنه. تو همین احوال، یکی در می‌زنه. قزوینیه میره دم در بعد از یه مدتی شاکی بر میگرده،‌پسره میگه:‌چی شده؟! قزوینیه میگه:‌هیچی این پسر همسایه بود،‌میگفت: بابام گفته یه کاسه تف بدین،‌مهمون داریم میخوایم بکنیمش! می‌بینی بالام جان چه مردم بی ملاحظه‌این؟! نمیگن ما خودمون هم مهمون داریم! ................................................................... قزوینیه می‌میره، پسرش می‌بینه وصیت کرده قبرشو شیب دار بسازن! چند وقت بعد « قزوینیه میاد به خواب پسرش، پسره می‌پرسه: بابا جریان این قبر شیب دار چیه؟ قزوینیه میگه: بالام‌جان، تا بچه‌ها بیان روش سر بخورن! ................................................................... قزوینیه داشته تو خونش ترتیب بچهه رو میداده،‌بچهه هم حین عمل داشته با گلهای « قالی بازی میکرده. ‌قزوینیه شاکی میشه،‌میزنه تو سر بچه میگه:‌بالام جان، دل به کار بده! ................................................................... به قزوینیه میگن زن رو تعریف کن، میگه: بالام جان، زن حجمیست زائد که فضای اطراف « کان رو اشغال کرده! ................................................................... تو یکی از دهات قزوین، ملت برای بار اول یه میوه انجیر پیدا می‌کنن. خلاصه سر در « نمیارن چه موجودیه، میبرنش پیش ملای شهر، میپرسن این چیه؟ ملاهه یک نگاهی به انجیره میکنه، میگه: بالام جان من باید یک مقدار تحقیقات رو این بکنم، فردا بیاین جوابشو بهتون بدم. ملت میرن دنبال کار و کاسبیشون، فردا برمیگردن، میپرسن: خوب ملا بالاخره این یارو چیه؟ ملا میگه: بالام جان، شیره بوده مالاندن…یک کمی گردالاندن…خشخاش توش پاشاندن…چوب به کونش نشاندن…تازه شده گلابی! ................................................................... قزوینیه توی یکی ازین محله‌های پرت، کنار یک درخت تق یکی از این بچه ردیفارو « می‌گذاشته، یهو اماکن و نیروی انتظامی و پلیس 110 همه محاصرش می‌کنن! قزوینیه داد میزنه: بالام جان چه خبره؟! هولم کردید گذاشتم به کان بچه مردم؟! ................................................................... قزوینیه میره تهران پیش رفیقاش، رفیقاش هم همه جور بساطی براش جور میکنن، از عرق و « فیلم سوپر و تریاک و… آخر شب هم یه جنده باحال براش میارن تا صبح حال کنه! بعد از یه مدتی رفیق قزوینیه میره قزوین، قزوینیه هم سنگ تموم میگذاره، براش همه چیز جور میکنه و آخر شب هم میره بیرون که یه کون باحال براش گیر بیاره ولی هرچی میگرده،‌ چیزی پیدا نمیکنه،‌آخر ور میداره یه پیر مرد تریاکی لاغر مردنی کچل رو میاره، ‌رفیقش میگه: بی‌معرفت، این چیه ور داشتی آوردی؟! قزوینیه میگه: بالام‌جان شرمنده، شب جمعه بود، هیچی گیر نمیومد! اینم داییمه با کلی خواهش و التماس آوردمش! ................................................................... قزوینیه میره خونه یک میلیونره، ‌دویست میلیون نقد می‌دزده. بعد زنگ میزنه خونه « یارو میگه: بچه رو بیارین پولارو ببرین! ................................................................... بچه قزوینیه صبح پامیشه به باباش میگه: بابایی، بابایی! مامان دیشب جایی میخواست « بره؟قزوینیه میگه: نه بابا‌جان. بچهه میگه: پس چرا هی بهش میگفتی برگردعزیزم، برگرد عزیزم! ................................................................... قزوینیه میره آمریکا، وقتی برمیگرده دوتا بچه با خودش میاره، یکی سفید یکی سیاه. « ازش می‌پرسند: این سیاه رو دیگه برا چی اوردی؟ میگه: بالام‌جان این واسه ماه محرمه ................................................................... ببم جان میگه: از کلاس اول به بچه‌ها میگن: بابا آب داد. ولی نمیگن: بابا کجا رو آب « داد که این مصیبت شروع شد! ................................................................... قزوینیه توی کارت عروسیش می‌نویسه: آوردن اطفال الزامیست! « ................................................................... قزوینیه بعد نماز به بقیه میگه: بغل دستی: قبول باشه، جلویی: حال دادی، پشت سری: « حالتو میگیرم. ................................................................... یه عارف قزوینی میگه: تا "امید" هست، "آرزو" نخواهم کرد. « ................................................................... سرخ پوستها موقع حمله به قزوین میگن: آکومبا، بومبا، یاکومبا! وقتی که از حمله بر « می‌گردند میگن: نکن بابا، نکن بابا! ................................................................... بر اساس تحقیقات علمی یک زیست‌شناس قزوینی، «باسن» در زمانهای قدیم یک تکه بوده ولی « به علت شیرینی زیاد قاچ خورده و دو تکه شده. ................................................................... به قزوینیه میگن: شما قربانی هم می‌کنین؟ میگه: فامیلیش مهم نیست، هر کی باشه « می‌ک... ................................................................... قزوینیه پشت بچه‌ش می‌نویسه: با نگاهی به آینده، درست مصرف کنیم « ................................................................... قزوینیها به برادر زن میگن: اشانتیون ازدواج. « ................................................................... قزوینیه زنگ میزنه برنامه مهتاب میگه: عکس پشت موضوع مسابقه رو هم نشون بدین تا ما « هم بتونیم برنده شیم. ................................................................... قزوینی ها اعتراض میکنن این چه الفبائیه که به ن میگن نون اما به ک میگن کاف؟ « ................................................................... قزوینیه زنشو بیمه بدنه میکنه، رشتیه بیمه شخص ثالث. « ................................................................... میدونی تو قزوین ملت شب های جمعه چی نذری میدن؟؟؟… وازلین « ...................................................................

سلام دوستان خوش آمدید

این وبلاگ شعبه دوم جوک آباده اگر می خواهید شعبه اول آن را ببینید به این آدرس بروید

www.jokabad.blogfa.com

لطیفه های ایرانی

غضنفر دفتر ازدواج میزنه تبلیغ میکنه:

با هر ازدواج دائم یک ازدواج موقت هدیه بگیرید

طبق آمار انجام شده نماز میت بیشترین طرفدار را در میان جامعه دارد، زیرا :
وضو نمی خواهد
با کفش می شود خواند
رکوع و سجده ندارد
واجب نیست.
سالی چند بار بیشتر اجرا نمیشه
و تازه بعد از اتمام آن نهار هم میدن!

پسر: بابا چرا همیشه مجسمه ی فتح و پیروزی را به شکل زن میسازند؟!

پدر : یه قدری صبر کن، زن که گرفتی علتش را می فهمی!

تریاکیه پیغام‌گیر میخره، پیغامشو میذاره: هَشتم... ولی خَشتَم!!!

مجری به شنگول: میشه با دیگ مسی جمله بسازی؟

شنگول: آره. .. من دیشب دیدم یک بار دیگه مسی برا فرانسه گل زد!

به غضنفر خبر میدن که بابا شدی میگه به زنم نگید میخوام غافلگیرش کنم.

غضنفر میره کولر بخره، یارو میگه کولر آبی میخوای؟ میگه: فرقی نمیکنه، قرمز بده.

روانشناسان ثابت کردند که مهمترین عامل طلاق ,ازدواج است!

به دو دلیل زنها فوتبالیست نمیشن:

1.عمرا 11 تا زن یجور لباس بپوشن

2.عمرا بازی بعدی همون لباس و بپوشن.

یارو زن ژاپنی می گیره هی نگاش میکنه و میگه:

اگه خوابت میاد برو بخواب.

به جوجه تیغی میگن: آرزوت چیه؟

اشک تو چشماش جم میشه میگه:...بغلم کنی!!!

یارو رو برای بار پنجم به جرم دزدی می‌برن دادگاه قاضی میگه: خجالت بکش این دفعه‌ی پنجمیه که میای دادگاه. طرف میگه: خودت خجالت بکش که هر روز اینجایی!

یا ابوالفضل چیست ؟ واژه ای که اصفهانی ها هنگام ورود مهمان، اردبیلی ها برای بلند کردن اجسام سنگین و لرها از آن در پیچها به جای ترمز استفاده میکنند.

به یارو میگن بهترین شهر دنیا کجاست؟ میگه.سانفرانسیسکو میگن بنویسش میگه غلط کردم. قم

جک های داغ

به ترکه می گن : شما آشغالاتون رو تو چی می ریزید ؟
می گه : لای نون 
می گن : لای نون ؟ 
می گه : نمی دونم ، لای نون یا نای لون

 

ترکه از یه دختره می پرسه اسم شما چیه؟ دختره می گه اسم من توی تمام باغچه ها هست. ترکه می گه: آهان فهمیدم، شلنگه

 

دکتر از ترکه میپرسه: این همه قاشق تو شکم تو چیکار میکنه؟!! میگه: خودتون گفتین روزی یه قاشق بخور

 

از ترکه می پرسن نخست وزیر به انگلیسی چی می شه؟ 
می گهFirst And Under !!!

 

ترکه تو اتوبوس یه دختره خوشگل رو میبینه،‌ پیاده که میشه شماره اتوبوس رو بر میداره!

 

ترک میشینه تو تاکسی، راننده بهش میگه: داداش دستت لای در گیر نکنه. ترکه هم میاد آخر مرام بگذاره، میگه: داداش سرت لای در گیر نکنه

 

به لره میگن تو چرا ریش نداری؟ میگه من به مامانم رفتم!

 

صرف فعل نشستن به گویش لری: مو بنشینم، تونم بنشینی، اونم بنشینه، ما که بنشینم، شمام که بنشینید، دیه جا نی اونا بنشینن!

 

 یه روز سه تا دیوونه رو می اندازن تو یه اتاق دو تاشون مى رقصن، یکیشون هم میگه: سبز - آبى - قرمز ازش می پرسن چرا این جورى می گى؟ میگه من رقص نورم!!!

 

 تو اتاق عمل بیمارستان مغز یک میوه فروش رو با یک روضه خوان عوض میکنن . بعد از بهبودی رفتن دیدند میوه فروشه میگه اگه خدا بخواد سیب کیلو 300 تومان و . . . رفتند مسجد دیدند روضه خونه تند تند دستاشو به هم می زنه و میگه بدو بدو که امام حسینو کشتند . . .

 

 مادر پسره براش میره خواستگاری، پدر دختره میپرسه خوب پسرتون چه کاره هست؟ 
مادره میگه: پسرم دیپلماته پدر دختره میگه: اوه چه عالی! یعنی چی؟ مادره میگه:  یعنی از وقتی پسرم دیپلمش گرفته همینطوری ماته

 

یارو لنگ بوده با کشتی میره سفر... وقتی برمیگرده رفیقش میگه خب سفر خوش گذشت؟؟ میگه نه بابا همش استرس داشتم هی می گفتن لنگرو بندازین تو آب

 

 از بچه یه آخونده میپرسن بابات چیکارست روش نمیشده بگه آخونده میگه کمربند مشکی قرآن داره

 

 رئیس: خجالت نمی‌کشی تو اداره داری جدول حل می‌کنی؟ کارمند: چکار کنیم قربان، این سروصدای ماشینها که نمی‌ذاره آدم بخوابه!

 

 به پدر حسین فهمیده میگن نظرت درباره پسرت چیه؟ میگه برو بابا هنوز دارم قسط تانک رو میدم!

 

 از یه کچل می پرسن اسم شامپوت چیه؟ می گه من از شیشه پاک کن استفاده می کنم!

 

 دو تا سوسک پولدار ازدواج می کنند. ماه عسل میرن توالت فرنگی!

 

 مبانی کامپیوتر: آن بخش از یک سیستم را که می‌توان با چکش خرد کرد، سخت‌افزار و آن قسمت را که فقط می‌توان به آن فحش داد، نرم‌افزار می‌گویند!

 

ترکه میره پارتی فرداش دوستش میگه دیشب خوش گذشت؟ میگه آره خیلی باحال بود من را هم خیلی تحویل گرفتن اسم یه گل هم روم گذاشته بودن هی می گفتن اسگل باید برقصه اسگل باید برقصه

 

از ترکه می پرسند چرا پرنده ها زمستان از شمال به جنوب پرواز می کنن ؟ میگه : آخه من امتحان کردم….. پیاده خیلی راهه

 

به ترکه میگن: توی عمرت، سخت‌ترین کاری که کردی چی بوده؟ میگه: پر کردن نمکدون! میگن: چرا؟ جواب میده: آخه سوراخ‌هاش خیلی ریزه

 

ترکه شش قلو بچه دار میشه ، هر کدوم از بچه‌ها یه رنگ بودند، بعد از کلی تحقیق می‌فهمند به جای قرص جلوگیری از اسمارتیز استفاده می‌کرده

 

ازترکه می پرسن کجای تهران می شینی می گه هرجاخسته شدم!!!!

 

ترکه جلوی پمپ بنزین داشته سیگار میکشیده، بهش میگن: جلوی پمپ بنزین سیگار نکش. میگه: هه هه! من جلوی بابام هم سیگار میکشم 

 

ترکه میره ماشینشو بیمه کنه، آقاهه بهش میگه ایشااله هیچوقت از بیمه‌تون استفاده نکنید، ترکه هم میگه ایشااله تو هم از این پوله خیر نبینی 

 

ترکه:آقا این همسایه مون ساعت 2 نصفه شب هی با مشت میکوبید به دیوار خونمون! دوستش:عجب آدم های مردم آزاری پیدا میشن.حتماً نذاشتن بخوابی؟ ترکه:نه,خوشبختانه خواب نبودم,داشتم شیپور تمرین می کردم

 

ترکه میره گل فروشی میگه گل بنفشه دارین؟ یارو میگه نه، ترکه میپره و تخمای گلفروشه رو میگیره، گلفروشه میگه ولم کن، ترکه میگه زنم گفته اگه گل بنفشه نداشت، تخمش رو بگیر

 

به رشتیه میگن زنتو دیدم تو ماکسیما با یک مرد غریبه که 190 تا داشتن میرفتن!!  رشتیه میگه: آره ماکسیما 190 تا رو راحت میره!!!

 

 به رشتیه میگن چرا از سربازی معاف شدی؟

میگه آخه من تک پدر هستم 

 

لره با ذوق به دوستش میگه : بالاخره بعد از 2 سال این پازل رو حلش کردم! دوستش میگه 2 سال زیاد نیست؟ لره میگه: نه بابا رو جعبش نوشته 7 تا 10 سال

 

دو تااصفهانی دراز کشیده بودند یکیشون داشته خمیازه می کشیده اون یکی میگه داداش تا دهنت بازه لطفا این اصغر ما رو هم صدا بزن

 

مرغه با خروسه میره در مغازه و میگه دوتا تخم مرغ بدین مغازه دار میگه شما واسه چی خودت تخم نمیزاری مرغه میگه چون ما هنوز تو دوران عقدیم

 

دختره میره پیش آخونده میگه حاج آقا من اگه دوست پسرم رو بوس کنم چی میشه؟ یارو میگه میری جهنم! دختره میگه اگه شما رو ببوسم چی؟ آحونده میگه : ای شیطون میخوای بری بهشت؟

 

 

 

اس ام اس های عاشقانه

 

توی یه روز سرد وقتی دنبال جایی برای پنهان شدن می گشتم جایی گرم تر از قلب تو پیدا نکردم ! فرموش نکن که بیرون خیلی سرده ..


 سلام خوبی؟ موبایلم حالش بده ... شارژ نداره ...

صفحه نورش کم شده، حالش خیلی بده ... سرفه می کنه

... کمکش کن، آخه اینباکسش هواتو کرده ...

 

 می دونی طبق آخرین آمار کم جمعیت ترین جای دنیا کجاست؟ نمیدونی؟ قلب منه که فقط تو توی اون ساکنی

 

 برو به جهننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننم اخه فقط تویی که میتونی جهنمو بهشت کنی.

 

 دوست داشتن کسانی که دوستمان می‌دارند کار بزرگی نیست، مهم آن است آنهایی را که ما را دوست ندارند، دوست بداریم

 

 می دونی چرا خدا از هر چیزی 2 تا به ما آدما داده به جز بینی و دهان و قلب؟تا بگردی و واسه خودت یه هم نفس و یه هم زبون و یه هم دل پیدا کنی.

 

 هرکسی تو را دوست داره 4 تا مریضی میگیره :

 

1- فراموشی

 

2 ...

 

3 ...

 

4 ...

 

3 تای دیگه را فرموش کردم

 

 لذّتی که در فراق هست در وصال نیست. چون در فراق شوق وصال هست و در وصال بیم فراق

 

 بی دوست شبی نیست که دیوانه نباشم مستم اگر ساکن می خانه نباشم

 

 روی هر پله ای که ایستاده باشی ، خدا یک پله بالاتر ، نه برای اینکه یادت بندازه که اون خداست و تو بنده ای ، برای اینکه دست تو بگیره و تورو بالاتر ببره

 

 فرق آسمون خدا با آسمون دلم چیه؟

آسمون خدا یه ماه داره با بی نهایت ستاره

ولی

آسمون دلم یه ستاره داره که بی نهایت ماهه

 

 دستت رو بذار رو یه طرف صورتت ……. گذاشتی !؟

خوب به این پدیده میگن ماه گرفتگی

 

 از برنامه نود مزاحم میشم شما به عنوان گل سال انتخاب شدید

 

 عزیزم با اجازه روغن ماشینتو عوض کردم به جاش خون جیگرمو ریختم, تا هروقت استارت میزنی به عشقت بسوزم

 

 دفتر چشمانت را ورق بزن شاید در گوشه ای از آن نام مرا هم به یادگار نوشته باشی

 

 یکی دلش به صد دل بنده یکی صد دل به یک دل میبنده یکی یه دل به یه دل میبنده و تا آخرش پایبنده یکی دل به هیچکی نمیبنده یکی نمیدونه دلش به کی بنده یکی هربار به یکی دل میبنده یکی دل میبنده تا بخنده یکی مثل من دلش آکبنده مونده به کی دل ببنده

نظر یادتون نره